بازدید امروز : 88
بازدید دیروز : 6
کل بازدید : 123849
کل یادداشتها ها : 148
همه ما میدانیم که هوشمند کسی است که از هر موقعیتی درسی بیاموزد و از هر مساله ای برای پیشرفت خود بهره بگیرد. آتش و حرارت هم که گویا یکی از همراهان جدایی ناپذیر زمستان شدهاند میتوانند درسهای فراوانی را برای ما به دنبال داشته باشند.
آتش یکی از نعمتهای الهی است که اگر نبود اختلال و آشفتگی فراوانی در زندگی انسان رخ میداد اما با این وجود کمتر کسی است که از شعلهها و قدرت احتراق آن نترسد و سوختگی به وسیله آتش را از بدترین و زجرآورترین حوادث برنشمارد. آری، آتش نعمت است اما به همان اندازه میتواند خطرناک و خطرآفرین باشد.
بیایید از همین شعلههای آتش که بخاریهایمان به فضایی دیگر رهنمون شویم و دل را به سوی عالمی دیگر بفرستیم. دنیایی که گوشهای از آن سراسر آتش است و گوشه دیگرش سرسبزی و سرزندگی.
فضایی که اگر یک شعله آتشش به دنیای ما بیافتد همانند یک بمب هستهای بزرگ کل عالم را در هم میکشد و یکجا میسوزاند. آیا انسانهایی که از یک شعله کوچک آتش میترسند نباید از چنین آتشی هراسان باشند و از امروز به فکر پرهیز از آن باشند؟
چه کسی باید از آتش دوزخ بترسد؟ برخی گمان میکنند همین که توفیق برخی از کارهای نیک را داشتهاند و گناهان درشتی هم انجام ندادهاند، اهل بهشت هستند و دیگر از آتش جهنم مصون میباشند. اما باید دانست که هیچ کس نباید خود را از این آتش هولناک در امان بداند و به فکر راهی برای مصونیت از آن نباشد.
ابو نیزر که یکی از شیفتگان و علاقه مندان ویژه امیر مؤمنان علی علیه السلام بود داستان جالبی را در این زمینه نقل کرده است. او پادشاه زادهای است که به دست امیر مؤمنان علی علیه السلام آزاد شد. اما با این حال خود را ملازم آقا میدید و برای او کار میکرد. ابو نیزر میگوید:
«من در دو زمین زراعی که برای امیر المومنین بود مشغول کار بودم که ایشان به آنجا آمد و به من فرمود: آیا غذایی داری؟ گفتم: غذایی است که برای شما نمیپسندم، کدویی است که از همین جا کنده و با روغن پیه نامطبوعی سرخ کردهام.
فرمود: همان را بیاور. سپس برخاست و بر لب جوی رفت. دست خود را شست و اندکی از آن غذا میل فرمود و باز بر لب جوی رفت و دستهای خود را با خاک و شن کاملاً تمیز شست. آنگاه دستها را مشت کرد و مشتی آب از همان جوی نوشید و فرمود: ای ابانیزر، کف دستها پاکیزهترین ظرفها است. آنگاه با همان تری دست بر شکم کشید و فرمود: هر که (با خوردن حرام) آتش در شکم خود کند از رحمت حق به دور باد. سپس کلنگ را برداشت و به درون چاه رفت و مشغول کندن شد ولی آب برنیامد. از آنجا بیرون شد در حالی که پیشانی مبارکش خیس از عرق بود. عرق از پیشانی پاک کرد و باز کلنگ را برداشت و به درون چاه رفت و پیوسته کلنگ میزد. به حدّی که صدای نفس مبارکش به گوش میرسید. ناگاه آب فوران کرد و مانند گردن شتر از زمین بیرون جست.»
میدانید که آب در زمین کشاورزی همانند طلا است. چاه آب است که میتواند صاحب زمینی را ثروتمند کند و زندگی مالی او را زیرو رو کند. حالا اگر ما بودیم و چنین سرمایه بزرگی چه میکردیم؟ او را خیلی سریع به نام خودمان میزدیم؟ برای راحتی فرزندان و نسلهای آینده خود میگذاشتیم؟ همه آن را برای آسایش زندگی شخصی خود و فرزندانمان هزینه میکردیم؟ واقعا چه میکردیم؟
فرض کنید اگر در دنیای کنونی ما یک جایزه بسیار بزرگ به نام ما در بیاید و یا یک موقعیت بزرگ تجاری برایمان فراهم گردد و یا یک سرمایه هنگفت از مسیری حلال به دست ما بیاید، با پول آن چه میکنیم؟ بهانه هم که داریم. خودم به دست آوردهام و از راه حلال فراهم کردهام. اما ببینیم امام چه میکند. ابونیزر میگوید:
«امام به سرعت از چاه بیرون آمد و فرمود: خدا را گواه میگیرم که این چشمه آب، صدقه است. کاغذ و قلم برایم بیاور. من به سرعت کاغذ و قلم آوردم. امام در آن کاغذ اینطور نوشت: به نام خداوند بخشنده مهربان. این چیزی است که بنده خدا علی امیرمؤمنان صدقه داده است. این دو زمین را برای فقرای مدینه و در راه ماندگان صدقه نمود تا بدین وسیله در روز قیامت چهره خود را از آتش دوزخ مصون دارد.» (معجم البلدان، ج 4، ص 176)
درست شنیدید. آن آقایی که تنها یک لحظه از جهاد و رشادتش برای بهشتی شدن همه ما کافی است، خود را ایمن از آتش جهنم نمیداند. آن آقایی که تنها یک رکعت از عبادتش هر انسانی را بر بلندای بهشت مینشاند، اموالش را سپر آتش دوزخ میکند. آن آقایی که خود و فرزندان گرانقدرش سرور بهشتیانند، توشه آخرت خود را با وقف در راه خدا پر میکند. حالا اگر علی اینگونه است ما باید چگونه باشیم؟
باید گفت که در جایی که والاترین انسانها خود را از آتش دوزخ مصون نمیدانند واهمه ما باید دو چندان باشد. آیا اگر راهنمای مسیر خوشبختی چنین از خطرات مسیر زندگی بگوید و زبانههای آتش دوزخ را همیشه و در همه حال در کمین ما بداند نباید بیش از گذشته به فکر تجهیز توشه آخرت افتاد؟ نباید بیش از گذشته در اندیشه فراهم آوردن پوششی ضد حریق بود که ما را در برابر شعلههای خانمان سوز جهنم در امان بدارد؟
از شعلههای بخاری به کجا که نرفتیم. اما بد نیست گاهی واهمهای مبارک در دلهایمان ایجاد کنیم تا شاید سرعت، شتاب و توانمان را در مسیر خوشبختی بیافزاییم.
آتش، نعمت است. آن را به عذاب و نقمت تبدیلش نکنیم.
سید مصطفی بهشتی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان